سؤال
خداوند از ازل میدانست که فلان جانی در لحظهای معیّن دست به جنایت میزند، بنابر این هرگاه فرد جنایتکار اقدام به آن جنایت نکند، در این صورت به اصطلاح علم خداوند خلاف از آب در میآید و به قول «خیّام»:
میخوردن من حق ز ازل میدانستگر مینخورم علم خدا جهل بود
توضیح پرسش: خداوند از «ازل» از آنچه در جهان هستی بتدریج رخ میدهد، آگاه بوده، او از روز نخست از گردش ستارگان و کهکشانهای جهان در فضای بیکران و حرکت مرموز الکترونها در دل اتمها و لرزش برگهای درختان در باغها و جنگلها و از چین و شکن آبهای دریا و جنبش ماهیان در زیر اقیانوسها، مطّلع و با خبر بود.
خداوند پیش از آن که بشر را خلق کند، از کردار جانیان و جرم مجرمان و میخوارگی میگساران و خونریزی سفّاکان آگاه و مطّلع بود و میدانست چه شخصی در چه لحظهای چه کاری را انجام خواهد داد، در این صورت برای هیچ فردی از آن کار و کرداری که از پیش، خدا میدانست چاره و گریزی نیست و نمیتواند خلاف آن را انجام دهد، زیرا اگر انجام ندهد، علم خداوند برخلاف واقع میشود و به اصطلاح علم او «جهل» میگردد.
پاسخ
آنچه در پرسش پیرامون علم خداوند گفته شد کاملًا صحیح و منطقی است، یعنی خداوند از ازل از همه چیز آگاه بوده است ولی نتیجهای که از آن گرفته شده (پس بشر در انجام هر نوع کار خود مجبور است) صددرصد باطل و بیپایه میباشد.
در اینجا برای روشن شدن این حقیقت بیان دو نکته لازم است:
1-/ آزادی بشر در اراده و انتخاب هر نوع کاری که میخواهد انجام دهد، مورد احترام و اتّفاق همه خردمندان جهان است حتّی آنان که سنگ مجبور بودن بشر را به سینه میزنند و بشر را فاعل جبری «مختار نما» میدانند عملًا به این اصل احترام گذارده، خود و دیگران را در قسمتی از کارها فاعل آزاد و صاحب اختیار میدانند-/ و لذا-/ هر موقع از کسی مثلًا سخنان توهینآمیز بشنوند و یا فرزند خود را در انجام وظایف سست و تنبل مشاهده بنمایند، فوراً ناراحت شده و موضوع مجبور بودن توهین کننده یا فرزند را به دست فراموشی سپرده، شروع به داد و فریاد میکنند و متخلّف را به کیفر کردار خود میرسانند.
بنابر این باید بپذیریم که آن فرد جانی که مثلًا با ضربه چاقو انسانی را از پای در میآورد و یا میگساری که جامها را یکی پس از دیگری سر میکشد، با آزادی و اختیار، بدون جبر و فشاری از درون خود یا خارج، دست به این کارها میزند و هیچ با وجدانی نمیتواند بگوید که آدمکشی و میگساری، برای این افراد مانند نفس کشیدن و هضم غذا یک امر غیر اختیاری و اجتنابناپذیر است و چنان که گفته شد، همان افرادی که روی یک سلسله خیالبافی، اصل «آزادی اراده» را منکر شدهاند، هنگامی که خود مورد تعدّی و ستم قرار میگیرند صد در صد تغییر عقیده و روش داده و از مقامات قضایی درخواست میکنند که ظالم و متعدّی رابه کیفر اعمال خود برسانند.
2-/ علم خداوند همانطور که بیان شده واقع نماست و سرِمویی از واقع تخلّف نمیکند، ولی باید توجّه که علم خداوند به چیزی با آن قید و صفتی که درخارج دارد و با خصوصیّتی که تحقّق پذیرفته است تعلّق میگیرد.
توضیح این که: بشر در طول زندگی مبدأ دو نوع کار است؛ یک دسته از کارها را از روی اراده و اختیار انجام میدهد و بارزترین ممیّز این قسمت از کارها این است که «کار اختیاری» اوست.
دسته دیگر از کارهای او «افعال غیر ارادی» و به اصطلاح «اضطراری» او میباشد، مانند گردش خون در رگها و ضربان قلب و فعّالیّت دستگاه گوارش و ... و ممیّز روشن این دسته از کارها این است که فعل «غیر اختیاری» اوست.
روی اصل مسلّمی که گفته شد-/ علم خدا واقع نماست و سرِسوزنی از واقع تخلّف نمیکند-/ هریک از افعال ما به آن رنگ و خصوصیّتی که در خارج دارند برای خداوند از «ازل» معلوم بوده است، یعنی خداوند از نخست میدانست که فعل معیّنی در لحظه خاصّی با کمال اختیار و آزادی از ما سر میزند و همچنین قسمت دوّم از افعال ما، خداوند از «ازل» میدانست که فعل خاصّی در یک ساعت معیّن از روی اضطرار از ما صادر میگردد.
با در نظر گرفتن این دو مطلب که اساس پاسخ را تشکیل میدهند، به توضیح پاسخ توجّه فرمایید:
مطلب اوّل ثابت نمود که قسمتی از افعال ما فعل ارادی و اختیاری ماست و در انجام و ترک آنها کمال آزادی را داریم.
همچنین مطلب دوّم اثبات کرد، همانطور که خداوند از «اصل کار» ما آگاه است، همچنین از خصوصیّت و رنگ و صفت آن که اختیاری و یا اضطراری بودن است، آگاه و مطّلع است و به عبارت دیگر: فعل ما با آن مشخّصات و ممیّزاتی که در خارج دارد برای او معلوم میباشد.
روی این دو اصل درباره افعال اختیاری خود چنین نتیجه میگیریم که خداوند از ازل میدانست که فلان جانی در ساعت معیّنی از فلان روز، با کمال آزادی و اختیار با ضربه چاقویی کسی را از پای در میآورد.
یک چنین علم پیشین (علم ازلی خدا) هرگز موجب «جبر» و سلب آزادگی از انسان نمیشود و شخص جنایتکار حق ندارد علم ازلی خدا را بهانه قرار داده و خود را در انجام جنایت مجبور و مضطر قلمداد نماید، زیرا درست است که خداوند از ازل میدانست که جانی دست به جنایت میزند، ولی او نه تنها از اصل عمل آگاه بود بلکه از این هم آگاه بود که آن شخص، این جنایت را از روی اختیار و با کمال آزادی انجام میدهد. (دقّت کنید)
چنین علمی نه تنها موجب جبر در انسان نیست، بلکه مؤیّد و روشنگر آزاد بودن اوست؛ زیرا از آنجا که علم خدا از هیچ جهت تخلّفپذیر نیست و از هر نظر واقع نماست، ناچار باید آن شخص عمل خود را از روی اختیار و آزادی انجام دهد و اگر فرض کنیم که او در انجام آن کار مجبور گردد و در انجام آن اختیار و آزادی نداشته باشد، در این صورت علم خدا بر طبق واقع نبوده، بلکه جهل خواهد شد.
به عبارت دیگر: اگر ما کار خود را-/ اعم از نیک و بد-/ به آزادی انجام دهیم، علم خدا مطابق واقع خواهد بود و اگر در کار خود مجبور باشیم، در این صورت علم او برخلاف واقع خواهد گشت.
بیان سادهتر: شاید این بیان فلسفی برای بعضی سنگین باشد، در این صورت در رفع اشکال از مثال زیر کمک میگیریم: کسانی که «علم ازلی خدا» را دستاویز جنایت بزهکاران قرار داده و آنان را در انواع تعدیّها و ظلمها و ارتکاب زشتیها و بدیها معذور میشمارند، آیا حاضرند در مثال زیر نیز چنین داوری بنمایند؟
بسیاری از استادان و دبیران بخوبی میتوانند آینده شاگردان خود را پیشبینی کنند؛ معلّمی که از اندازه کار و کوشش و آمادگی شاگردان برای امتحان آگاهی کامل دارد، میتواند «قبول» و یا «رفوزه» شدن بسیاری از آنها را پیشبینی کرده و نظر قاطع دهد.
فرض کنید استادی از تنبلی و سهل انگاری شاگردی که وقت گرانبهای خود را صرف کارهای بیهوده و احیاناً مضر مینماید، اطلاع دارد و میبیند که دلسوزیها و یادآوریهای وی در روح و روان او اثری نگذارده و همچنان سرگرم اتلاف وقت در مراکز فساد است؛ در این موقع استاد آگاه از وضع شاگرد، چند هفته پیش از آغاز امتحان بخوبی میتواند آینده شاگرد خود پیشبینی کرده و بطور قاطع نظر صائب و صد در صد مطابق واقع بدهد، اکنون باید دید عامل شکست وی در امتحان چه بوده است؟
آیا اطّلاع معلّم از وضع وی سبب عدم موفّقیّت وی گردیده؟
بطوری که اگر معلّم با همین وضع بعکس پیش بینی میکرد، آیا امکان داشت نتیجه غیر این شود و در امتحان پیروز گردد، یا این که شکست وی در امتحال معلول سهل انگاری و تنبلی وی در ایّام تحصیلی بوده که در طول سال اساساً لای کتاب را باز نکرده و جز هوسرانی، گرد هیچ کاری نگشته است؟
هیچ انسانی نمیتواند پیشبینی و علم استاد دلسوز را موجب شکست وی بداند بلکه باید تقصیر را متوجّه خود شاگرد نموده و سهل انگاری او را سبب عدم موفّقیّتش دانست.
در این مورد استاد با ذکاوت و دلسوز که با هوشیاری از سرنوشت شاگرد آگاه گردیده چه تقصیری میتواند داشته باشد؟
آیا حقیقت جز این است که محصّل سهل انگار با کمال آزادی طرّاح سرنوشت خود بوده است و با اختیار و اراده خویش مقدّمات بدبختی و «رفوزه» شدن خود رافراهم ساخته است؟
گو این که معلّم نیز از نتیجه کار او آگاه بوده و حتّی تذکّرات لازم را هم داده است.
آری میان علم خدا به سرنوشت بندگان و آگاهی استاد از نتیجه امتحان شاگرد، تفاوتهایی هست و علم نامتناهی خدا قابل مقایسه با علم محدود معلّم نیست، ولی این تفاوتها تأثیری در این پاسخ ندارد و هیچ یک از اطّلاعات پیشین، علّت کار ما نبوده و موجب سلب اختیار و آزادی از ما نیست.
خلاصه سخن این که: خداوند بشر را با یک سلسله مواهب طبیعی آفریده و به او عقل و خرد و اراده و اختیار و حرّیّت و آزادی داده و راه سعادت و بدبختی را به او نشان داده است و هر فردی را انتخاب سرنوشت خود آزاد گذارده است. این ما هستیم که از روی اراده و اختیار سرنوشت خود را تعیین کرده و جز ما کسی طرّاح و سازنده سرنوشت ما نیست و علم و اطّلاع او از آینده ما، کوچکترین لطمهای به اختیار و آزادی ما نمیزند و آنچه را که در شعر منسوب به «خیّام» دلیل تصوّر شده و علم ازلی خداوند عذر برای گناه و آلودگی معرّفی گردیده آنجا که میگوید:
من میخورم و هرکه چو من اهل بودمیخوردن من به نزد او سهل بود
میخوردن من حق ز ازل میدانستگَر مینخورم علم خدا جهل بود
سفسطهای بیش نیست و علّت رواج این مکتب در غرب جز شکستن مرزها و کسب آزادی مطلق در گناه چیزی نیست و در واقع برای فریب دادن وجدان است.
مرحوم خواجه نصیر الدّین طوسی فیلسوف شرق در پاسخ رباعی فوق، رباعی زیر را سروده است:
آن کس که گنه به نزد او سهل بوداین نکته یقین بداند از اهل بود
علم ازلی علّت عصیان بودنپیش عقلا ز غایت جهل بود
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: معارف اسلامی، پرسش و پاسخ، ،
:: برچسبها: علم ازلی و اعمال ما,